محصولی در سبد خرید شما نیست.
شاید فکرش را هم نکنید که مذاکرات چقدر در زندگی ما نقش موثری دارند.
هر روز باید در مورد چیزی به توافق برسید: با کارمندان، مشتریان، تامین کنندگان. لذا یادگیری فنون مذاکره یکی از الزامات برقراری ارتباط و افزایش درآمد در عصر حاضر است.
توانایی گوش دادن به طرف مقابل، اصرار بر موقعیت خود و حرکت به سمت یک هدف مشترک، نه تنها فرصتی برای حل سریعتر مسائل است، بلکه راهی برای کسب درآمد بیشتر است.
در نگاه اول، به نظر می رسد که مذاکرات غیرقابل پیش بینی باشد، اما اغلب، یکی از سه استراتژی اصلی فنون مذاکره را دنبال می کند.
با تجزیه و تحلیل گفتگو، می توانید بفهمید که طرف مقابل شما کدام یک را انتخاب می کند و خط رفتاری خود را ایجاد می کند.
طرفداران این رویکرد به دنبال اصرار بر موضع خود به هر قیمتی هستند. اگر طرف مقابل شما نمی خواهد رابطه را خراب کند، این استراتژی می تواند در کوتاه مدت مفید باشد.
اما، این شانس وجود دارد که با موضع سخت طرف مقابل روبرو شوید. از این رو توانایی مذاکره در مذاکرات سخت بسیار ارزشمند است، اما شما نمی توانید همیشه این استراتژی را انتخاب کنید.
به عنوان مثال، یک مشتری با یک شرکت تماس گرفته تا یک وب سایت را توسعه دهد ، که باید دارای صفحات زیادی باشد، مثل یک فروشگاه آنلاین و قابلیت ارائه نظرات.
مدیر به او قیمت 1000 دلار می دهد، اما مشتری حاضر نیست بیش از 700 دلار بپردازد، زیرا دوستش اخیرا سایت مشابهی را در جای دیگری دقیقا به این قیمت ساخته است.
موقعیت هر یک از طرفین سخت است. مشتری نمی خواهد بیشتر بپردازد، و مدیر بر موضع خود می ایستد که چنین سایتی نمی تواند ارزان باشد. مذاکرات به بن بست می رسد.
اینها روشهای مذاکره موثری هستند که در آن هر دو طرف به سمت توافق متقابل حرکت می کنند. عیب سازش این است که دو طرف منافع خود را فدا می کنند.
این می تواند منجر به افزایش تنش شود، هر دو طرف معتقدند که بیشتر تسلیم شده اند.
مقاله مرتبط: 10 روش افزایش نرخ تبدیل کاربر به مشتری
این یک استراتژی جامع در فنون مذاکره است که شامل 3 حوزه اصلی است:
1: تمرکز بر منافع طرفین در فنون مذاکره
در این استراتژی، مهمترین چیز این است که هدف حریف را دریابید. بهتر است مستقیما بپرسید که چه چیزی برای طرف مقابل مهم است، او واقعا چه می خواهد. این تنها راه برای پی بردن به نیت واقعی طرف مقابل است.
وقتی فرصتی برای طرح سوال وجود ندارد، می توانید سعی کنید به موضوع بحث از دید طرف مقابل نگاه کنید.
حتی اگر نتوانید حدس بزنید، این احتمال وجود دارد که طرف مقابل شما را روشن کند و در مورد علایق واقعی خود به شما بگوید.
برای اطمینان بیشتر، می توانید در مورد اهداف خود صحبت کنید، با این فنون مذاکره باعث می شود مذاکرات بازتر شود.
2: استفاده از معیارهای عینی
هر دو طرف باید به دنبال یافتن یک توافق معقول بر اساس ارزیابی کافی از وضعیت باشند.
اگر مشتری به سادگی دستکاری کند، به این امید که مطلوب ترین شرایط را به دست آورد، در این صورت امکان انعقاد معامله غیرممکن خواهد بود.
معیارهایی برای ارزیابی موقعیت که می توانید بر آن تکیه کنید:
ارزش بازار؛
نتیجه ارزیابی مستقل کارشناس؛
استانداردهای صنعت؛
منافع مشترک.
برای توجیه هزینه سایت می توانید با مراجعه به قیمت سایر وب استودیوها، سایت های مشابه را از نمونه کار خود ذکر کنید.
و همچنین قیمت سایت را از طریق هزینه های نیروی کار کارکنانی که در آن کار خواهند کرد توضیح دهید.
3: مقایسه گزینه ها
اگر مخالفان هیچ گزینه دیگری جز گزینه های پیشنهادی خودشان نبینند، مذاکرات به بن بست می رسد و این وضعیت نیاز به بحث جهانی بیشتری دارد.
گاهی اوقات این امر مستلزم مشاوره تخصصی است که دامنه تصمیمات اتخاذ شده را گسترش می دهد.
فنون مذاکره می تواند مثبت و منفی باشد. اقدامات مثبت عبارتند از:
سوال پرسیدن؛
گوش دادن فعال؛
نظرات و برچسب های نگرش مثبت (تکان دادن سر، حالت چهره دوستانه، حالت باز).
روش های منفی به عنوان مانعی برای درک متقابل عمل می کنند. گاهی اوقات به صورت ناخودآگاه و بدون کنترل حالات چهره و گفتار آنها استفاده می شود. مثل:
کلمات و حرکات بدن آزاردهنده؛
پیشنهادات ارائه شده “علی رغم” میل طرف مقابل؛
استدلال نامشخص
حالات چهره و حرکات بدن، در فنون مذاکره باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. در دهه 1970، آلبرت میرابیان، روانشناس، قانون «7 تا 38 تا 55 درصد» را تدوین کرد.
یعنی تنها ۷ درصد اطلاعات از طریق کلمات، ۳۸ درصد از طریق لحن صدا و ریتم گفتار و ۵۵ درصد از طریق زبان بدن منتقل میشود.
قوانین اساسی برای استفاده از زبان بدن در فنون مذاکره
یک تصویر شایسته و یک برند شخصی به ایجاد یک برداشت اولیه مطلوب کمک می کند.
برای یک فرد تجاری مهم است که مناسب به نظر برسد و بر وضعیت خود توجه ویژه ای داشته باشد.
ظاهر باید به طور ارگانیک منعکس کننده شخصیت باشد. تایید باورهای ما به مغز سیگنال می دهد که فرد در امان است و می توان به او اعتماد کرد.
به احتمال زیاد، ظاهر یک حسابدار در یک تی شرت با یک شعار خنده دار و موهای به هم ریخته، در یک جلسه کاری سوالاتی را ایجاد می کند و مناسب نخواهد بود.